روزی فرا خواهد رسید که حیوانات برای توهین به هم ، به هم دیگر می گویند انسان !
برای خواندن جملات پند آموز از پائولو کوئیلو به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید.
کشتی در ساحل بسیار امن تر است، اما برای این ساخته نشده است.
لازم نیست آدم از کوهی بالا رود تا بفهمد بلند است.
همیشه به قلبت بگو که ترس از رنج از خود رنج بدتر است.
تاریکترین لحظه ی شب لحظه ی پیش از برآمدن آفتاب است.
در جوانی آنگاه که رویاهایمان با تمام قدرت در ما شعله ورند، خیلی شجاعیم،
اما هنوز راه مبارزه را نمی دانیم.
وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم،
دیگر شجاعت آن را نداریم.
اگر نسبت به دیگران صبور باشیم، پذیرش خطاهای خودمان ساده تر می شود.
برای آگاهی از استعدادها و محدودیت هایتان، هیچ کس مناسب تر از خودتان نیست.
به خاطر ترس از دست دادن، چه چیزهایی را از دست داده ایم.
انسان باید از گذشته رها شود و از میان راههایی که به او پیشنهاد می شود،
بهترین را برگزیند .
از دست دادن بخشی از چیزی، بهتر است تا از دست دادن کل آن چیز.
بسیاری از اوقات ما خودمان استعدادهایمان را می کشیم،
چرا که نمی دانیم با آنها چه کنیم.
مهم این نیست که چقدر زندگی می کنیم
مهم این است که چگونه زندگی می کنیم.
جوانی که فراموش می کند شاخه گلی به محبوبش بدهد،
سرانجام وی را از دست خواهد داد.
حقیقت همواره همان جایی است که ایمان هست.
فقط خودت می دانی که چه چیزی برایت بهترین است.
مردم جوری حرف می زنند که همه چیز را می دانند،
اما اگر جسارت داشته باشی و سؤالی بپرسی آنها هیچ چیز نمی دانند.
قلب آدمها گاهی شکوه می کند،
چرا که آدمها می ترسند بزرگترین رؤیاهایشان را برآورده کنند،
به این دلیل که یا فکر می کنند لیاقتش را ندارند
و یا اینکه نمی توانند از عهده ی آن برآیند.
غرور میتواند برانگیزاننده ی خوبی باشد.
پول نیز میتواند، ولی هرگز نباید آنها را هدف بدانیم.
زمینی که روی آن زندگی می کنیم بهتر خواهد شد
اگر ما بهتر باشیم و بدتر خواهد شد اگر ما بدتر باشیم.
عشق، آن چیزی است که “روح جهان” را وادار به دگرگونی و تکامل می کند.
وقتی انسان دوست می دارد، می تواند جزیی از آفرینش باشد.
تنها یک چیز هست که برآورده شدن رویایی را ناممکن می سازد
و آن، ترس از شکست است.
چشم ها قدرت روح را نشان می دهند.
نیک بختی را می توان در یک شن ساده ی صحرا یافت.
چون یک دانه ی شن، یک لحظه از آفرینش است
و جهان برای آفریدن آن میلیونها سال وقت گذاشته است.
ترس از رنج از خود رنج بدتر است.
آدمها می ترسند که بزرگترین رویاهایشان را برآورده کنند،
چون یا به این می اندیشند که سزاوار آن نیستند و یا اینکه از عهده ی آن برنمی آیند.
اگر تو به حال توجه کنی، آن را بهتر خواهی کرد
و اگر حال را بهتر کنی، آنچه از پس آن می آید بهتر خواهد شد.
کسی که به صحرا می رود نمی تواند عقب گرد کند
و هنگامی که نمی شود به عقب بازگشت،
فقط باید در جستجوی بهترین راه برای پیش رفتن بود.
تنها ترس ما این است که آنچه را داریم از دست بدهیم،
خواه زندگیمان باشد و خواه مزارعمان.
این ترس زمانی از بین می رود که بفهمیم داستان زندگی ما و داستان جهان،
هر دو را یک دست مشترک رقم زده است.
پیچ و خم ها برای کاروان اهمیت ندارد، چون هدف همواره ثابت است.
هرگز نمی توانیم درباره زندگی دیگران قضاوت کنیم،
چون هر کس رنجها و درماندگی های خودش را دارد.
لحظاتی هست که جز غم و رنج چیزی رخ نمی دهد و نمی توانیم از آن دوری کنیم.
تنها زمانی دلیلش را می فهمیم که بر آن غلبه کرده باشیم.
هر چیز در زندگی بهایی دارد؛
این آن چیزی است که مبارزین روشنایی می کوشند بیاموزند.
زمانی که ما همواره در پیرامون خود افراد مشخصی را ببینیم
احساس می کنیم که آنها بخشی از زندگی ما هستند
و چون بخشی از زندگی ما می شوند سرانجام تصمیم می گیرند که زندگی ما را تغییر دهند
و اگر آن گونه که آنها آرزو دارند نباشیم از ما ناخشنود می شوند.
کسی که به سفر عادت دارد، می داند که همیشه لحظه ای فرا می رسد که باید رفت.